اشعارشهادت امام حسن(ع)
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم

همیشه مست گل یاس و یاسمن بشوم

 

خدا نوشته مرا موقع گرفتاری

همیشه دست به دامان پنج تن بشوم

 

خدا نوشته میان کتاب حاجاتم

که زائر حرم شاه بی کفن بشوم

 

خدا نوشته مرا جای جنت الاعلی

در این حسینیه مشغول مِی زدن بشوم

 

خدا نوشته از اول به روی سر بندم

فدای راه امام غریب، من بشوم

 

تمام هستی خود را به دوست دادم که

گدای هر شبه ی سفره حسن بشوم

 

برای غربت او نیتم فقط این است

به گریه هر شبه مشغول سوختن بشوم

 

غریبیِ حسن از آن مزار معلوم است

ز باغ تشت ببین لاله زار معلوم است

 

کسی که ثانیه هایش به سوی غم می رفت

به سمت پیری سختی به هر قدم می رفت

 

برای این که نبیند فضای آن کوچه

به چشم بسته از این خانه تا حرم می رفت

 

اگرچه کوچه میان بُر به سمت مسجد بود

ولی ز کوچه ی دیگر به قد خم می رفت

 

زره چرا به تنش در مسیر مسجد بود

کسی که از سر و دستش فقط کرم می رفت

 

شبی که نیت عزم سفر به جنت کرد

صفا ز خانه اهل مدینه هم می رفت

 

هزار کرب و بلا غصه و بلا دیده

کسی که مادر خود زیر دست و پا دیده

 

اگرچه زهر بلای وجود آقا شد

ولی بهانه ی رفتن کنار زهرا شد

 

کنار دیده او آتشی به پا کردند

و با لگد، درِ آتش زده ز هم وا شد

 

شکست جام بلور غرور او وقتی

که مادرش پسِ در از میان خون پا شد

 

سفیدی گل رویش به ارغوانی زد

دوباره دیدن مادر براش رؤیا شد

 

همیشه وقت عبور از کنار در میگفت :

خدای من ! همه ماجرا همین جا شد

 

نشد خودش سپر جان مادرش باشد

شبیه مادر خود که فدای بابا شد

مهدی نظری

********************

هر نگاهت شکيب مي بارد

چشم هايت خلاصه‌ی صبر است

همه‌ی عمر پر تلاطم تو

لحظه لحظه حماسه‌ی صبر است

**

نقش انگشترت حکايت داشت

عزّتت را کسي نمي فهمد

چه غمي جانگداز تر از اين

ساحتت را کسي نمي فهمد

**

چشم بارانی ات پریشان از

ظلمت سرد اين کوير شده

چقدر اين قبيله بي دردند

چشم هايت چقدر پير شده

**

باز از آسمان روشن عشق

ماجراي هبوط معنا شد

صلح و ... تنهائي ات رقم مي خورد

غربت اين سکوت معنا شد

**

نور حق را چه زود مي پوشاند

سايه هاي کبود بد عهدي

که به چشمان روشنت آقا

مي رود باز دود بد عهدي

**

چشم هاي تو پر شفق گشته

ابرواني پر از گره داري

لشکر تو عجب وفادارند

بين محراب هم زره داري

 **

آسمان هم به گريه افتاده

همنوا با صداي زخمي تو

در مدائن هنوز شعله ور است

غربت کربلاي زخمي تو

**

چقدر چشم هاي يارانت

عشق و دلداگي نثارت کرد

دست بيعت شکن ترين مردم

خيمه ات را چه زود غارت کرد

**

مي کشد دست هاي بي رحمي

آخر از زير پات سجاده

بين محراب عجب غريبانه

آسمان روي خاک افتاده

**

حضرت آسمان! چهل سال است

جهل اين قوم خسته ات کرده

خون شده قلبت از زميني ها

بي وفايي شکسته ات کرده

**

حاجت تو روا شده ديگر

شب اندوه رو به پايان است

ولي از داغ اين غريبستان

چشم هايت هنوز گريان است

**

لحظه هاي وداع جاري بود

شعله‌ی غربت و مروري سرخ

چه گريزي به کربلا مي زد

از دل لحظه ها عبوري سرخ:

**

هيچ روزي شبيه روز تو نيست

تير و شمشير و تيغ و سر نيزه

به تن تو دخيل مي بندند

نيزه در نيزه ، نيزه در نيزه

 

یوسف رحیمی

*******************

حساب مي كنم امشب بزرگي كرمت را

در عرصه هاي خيالم مساحت حرمت را

 

به اذن حضرت باران ، به اذن مادرتان

نشسته ام كه بگريم ميان روضه غمت را

 

بگو چگونه گذشتي غريب شهر مدينه

ز كوچه اي كه شكستند غرور محترمت را

 

زمينه هاي قيام حسين صلح شما بود

بنازم اي گل زهرا قيامتِ علمت را

 

خدا كند كه نبيند عقيله خواهرت آقا

بساط اشك حسين و آه دم به دمت را

 

اگر چه بي حرمي در نگاه مردم دنیا

حساب كرده خيالم مساحت حرمت را

ياسر مسافر


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان